سلام

ساده می گویم سلام ، سلامی به سادگی قلب های مردمان دیارم

به زلالی چشمه ساران وطنم

سلامی به استواری بلوطهایش

می خواهیم  بگوییم هر آنچه را که نگفته ایم از اصالت ،صداقت و پاکی فرهنگ غنی قوممان

می نویسیم تا بخوانید خط عشق را ، ترسیم می کنیم تا ببینید جغرافیای مهربانی را

می نویسیم از مردمانی که طلای وجودشان سادگی و یک رنگی است و ذره ذره وجودشان را عشق پاک پر کرده است

می خواهیم بشکنیم مرزهای خیال را و باور کنیم هنوز صفا ، صمیمیت و مهربانی میهمان قلب های پاک همه لر زبان هاست

آری ......

ما قلب هایمان برای هم می تپد و درو ن آنها عشق ریخته ایم

همیشه ثابت کرده ایم این قانون نانوشته را هنوز در صفحه تاریخ مُهری را که با مرکب عشق به نام خون زدیم پابرجاست

حالا اگر به همین نزدیکی دو وجب آن طرف تر بنگری

 عشق ، صفا ، مردانگی و استواری را می بینی

اگر از بند خود رها شوی می شنوی

صدای آبشارها و چشمه سارها را

می شنوی صدای کمانچه را ، صدای برادری را

حالا بیا و دستت را به من بده و ببین برادر و خواهر تو

 در همین حوالی

حوالی دلدادگی 

حوالی عشق

چگونه تو را مهمان خانه هایشان کرده اند

بیا و ببین جغرافیای زاگرس را

 جغرافیای سرزمین دلیران را جغرافیای پاکی ونجابت را

بیا وببین بیشه را صفا را عشق را..............

چشم در چشم 

 بشنو نفس به نفس 

 بیا قدم به قدم به سرزمین لاله های واژگون

خاک پایت سرمه چشم ماست

تحفه ای که پیش روی توست دستی برای اتحاد ماست

برای برادری ماست

حالا من و تو به لر بودن خود افتخار می کنیم